به نام او
خوب نمی دونم از کجا شروع کنم اما خوب می گم .
برای تو می نویسم :
تو بهترینی اینقدر خوبی که وقتی بهت فکر می کنم گرمی دستات رو حس می کنم. ای نازنین ترین مخاطب نوشته هام . نمی گم دوست دارم بلکه از دوست داشتن خیلی بالاتره . توی کوچه پس کوچه های دلم گم شدم . آروم آروم و پاورچین پاورچین قدم برمی دارم. کوچه های تنگ و باریک .
اما تو هم هستی دستم رو رها نکن من بدون تو هیچم . تو برای من خیلی مقدسی آنقدر که اگه بگی دوست ندارم می رم و دیگه جلوی چشمات هم نمی یام .
نمی دونم چرا هوا گرمه اینجا شاید گرمای وجود تو آخه به جز من و تو کسی دیگه ای اینجا نیست . نمی دونم چرا حرف نمی زنی . نکنه دوسم نداری .نکنه وجودم آزارت می ده نکنه کوچه برای همین تاریکه و آسمون بدون ستاره .
دلم می خواد آزاد باشم .دلم میخواد حرف بزنم دلم می خواد بدون چی توی دل کوچیکت می گذره . و شاید کسی اونو برده . اما من بدون تو مرگی با آرامش رو طلب می کنم از خدا. نمی دونم چرا چشمام خیس شده نمی دونم چرا اشکامو پاک نمی کنی . مگه من با تو چه کار کردم زندگی من چیزی نیست یعنی هست آخه زندگی من تو هستی .
داره صبح می شه . خورشید داره میاد اما تو هنوز هیچی نگفتی من خیلی سردمه تو کجایی . چرا خورشید اومد آخه چرا . تو رو خدا برگرد . چرا سلام های من بدون جوابن چرا سوال هام بدون پاسخن چرا ؟؟؟؟؟ من که گفتم اگه بری منم میمیرم .
خداحافظ بهترینم . در پناه حق
(نوشته بدون مخاطب بود دوستای خوبم)